در زندگی ام به کارهای مختلفی پرداختم و مسیر های متفاوتی را پیگیری کردم. چند ماهی روی نظریات بنیادی فیزیک کار میکردم! چند ماه شعر مینوشتم، چند ماهی موسیقی را به شدت پیگیر بودم… که البته هنوز هم گهگاهی پیانو را لمس میکنم. در دوران کودکی گاهی به فوتبال فکر میکردم. چند وقتی را صرفه شعبده بازی کردم! هنوز هم چند تایی تکنیک برای حیرت زده کردن شما بلدم!
یا مثلا همین وبلاگ، در فروردین 1395 که اولین مطلب را نوشتم، فکر میکردم نویسندگی را حسابی ادامه دهم ولی بعد از 2 ماه… خب دیگر این هم بس بود! جمله همیشگی مادرم وقتی بعد از یک ماه، کوهنوردی را کنار گذاشتم، او بلند داد زد: “مهدی همین است، یکی دو هفته ای دنبال یک چیزی میرود و ولش میکند”
با اینکه مادرم فکر میکرد، به من توهین میکند، واقعا شبیه توهین نبود! من همینطور زندگی کردم. انگار فلسفه زندگیم مرا به هر کجا که بخواهد میکشاند.
در مسیر کودکی تا جوانی، کتاب های مختلفی خواندم و انسان های متفاوتی را دیدم که بر ذهنم تاثیر گذاشتند. اول دبیر تاریخ سوم دبیرستانم که آقای لگزیان بود. و دوم دبیر ادبیات پیش دانشگاهی، آقای صفایی. اندیشه های نفر اول باعث شد من برای اولین بار، یک کتاب غیر درسی بخوانم. در همان مدت بود که کتاب های “خداوند الموت”، “غروب بت ها”، “موج سوم” و “ضیافت عشق” را خواندم و معتقدم آنها کلاً انسان متفاوتی از من ساختند. و نفر دوم هم اندیشه ای استوار و همیشگی داشت: نباید کاری را بدون عشق انجام داد. هر کاری بدون عشق بی فایده و بی معنی است.
اما تشنگی های فلسفی من هرگز پایان نیافت. سوال های زندگیم برای من مهم تر از خود زندگی بود! احساس میکنم اگر پاسخ مناسبی برای سوالات زندگیتان نیابید، نمیتوانید زندگی کنید. البته یک فلسفه عمیق، یافتن پاسخ برای سوال را می نکوهد و شما را به ساخت سوال بیشتر راهنمایی میکند اما فلسفه ای که رنجی را از آدمی نزداید، پس برای چه آفریده میشود. (جمله آخر از کلمات اپیکور گرفته شده است)
اکنون کتابی یافته ام که مطالب و نویسنده اش همان چیزهایی است که دنبالش بودم. یک فلسفه عمیق و رنج زدا بر اساس علوم پایه ای!
این کتاب “پرسش های بزرگ” نام دارد و نوبسنده آن “استیون ئی. لندزبرگ” است. مترجم آن نیز حمید رضا ارباب نام دارد.
اگر شما هم مثله من هستید، پیشنهاد میکنم این کتاب را بخوانید تا در دیدن جهان هستی، بیشتر به ارتباطات بنگرید، تا تاثیرات.
4 Comments
حرف نداری پسر ??
فدایی داری ??
دیگه ناامید شده بودم از اینکه ی آدم اینجوری با همون چیزایی ک ذهن منو درگیر کرده در عالم امکان وجود داشته باشه
به نظر میرسد وجود دارد ??